جنتلمن!

امشب میخوام شروع کنم به دیدن سریال فرار از زندان و میدونم که ملت پنج شیش سال پیش میدیدند. امروز و امشب من در قالب وبلاگ ژاندارم یک ماهِ میشوم ؛ فکر کنم تیر ماه بود که وبلاگ آکولاد رو ساختم و یک ماه اونجا نوشتم بعد حذف کردم و رفتم وبلاگ مرد غربی [ کلیک ] اونجا رو تعطیل کردم ولی حذف نکردم که یادگاری بشه و حالا هم ژاندارم.

جریان چیه که هر چی که بَد باشه لذت دار هست ، حالا هر چه بَدتر لذتش بیشتر! 

من میگم خدا اینجوری آفریده ، شما هم حق اعتراض ندارید. دیگه باید فقط تقوا پیشه کنید :)

عادت داشتن بَد هست ولی عادت کردن خوب هست.

اصلا اگه عادت کردن نبود آدم ها نابود میشدند ؛ اگه آدم ها به غم و درد [ حالا هر دَردی باشه ] و بوی بَد و ... عادت نمیکردند که خیلی سخت میشد ولی عادت داشتن خیلی بَد هست البته من این رو نمیگم شنیدم.

چقدر اخلاق خوبه ، چقدر اخلاق آدم ها رو زیبا جلوه میده :)

پیوستِ عکس : امروز در چهارمین روز دومین ماه فصل پاییز  عکس پایین رو گرفتم.

[ خوب بودن چقدر سخته! ] این دیالوگ رو در سریال تُرش و شیرین از زبان رضا عطاران شنیدم ؛ وقتی که رضا عطاران خیلی بی خیال بود.

واقعا خوب بودن هم سخته و هم اگه همیشه خوب باشید دیگران سوارت میشوند :/

اندر وبلاگ نوشت : دیگه برام ثابت شُد که فقط میتونم پُست های چند خطی بچسبانم به وبلاگـــَم.

من نمیدونم چرا بعضی ها میان باشگاه لباسشون رو نمیشورند و بوی عرق روی لباسشون حال آدم رو بهم میزنه ؛ امشب رفته بودم باشگاه کشتی داشتم با یکی کشتی میگرفتم که از بوی بد لباسش نفسم گرفت ؛ آخه داداش من لباست رو باید هر جلسه بشوری... چرا رعایت نمیکند!؟

پی نوشت : واسه اینکه از دستش خلاص بشم الکی گفتم نفس کم آوردم :/

به نظرتون اینجا [ دیارِ وبلاگها ] واقعی هست یا نه همه اش توهم هست؟!؟ شما های که کامنت میزارید اصلا وجود دارید یا همه اش کامپیوتری هست نظراتتون ؟!؟

  پی نوشت : گاهی اینجوری میشم فک میکنم همه چی دروغه ؛ تقصیر این آهنگ های آقای SH هست.

  یک اعترافـ ـنوشت یا درد دلـ ـنوشت : احساس میکنم اندر رشته ام خیلی بی سواد هستم ؛ حالا شما هم به روم نیاورید.

نژاد پرست نیستم ولی نژادم رو دوست دارم ؛ شما چی هستید؟؟

راستی ایرانی ها چه کسانی هستند؟